• 1404 جمعه 28 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5298 -
  • 1401 چهارشنبه 16 شهريور

گزارشي از نمايشگاه ميني‌ماليسم و كانسپچوال‌آرت در موزه هنرهاي معاصر تهران

اهميت بي‌مرز شدن اثر هنري با مخاطب

مريم آموسا

اين روزها موزه هنرهاي معاصر تهران با برپايي نمايشگاه «ميني‌ماليسم و كانسپچوال آرت» با كيوريتوري «بهرنگ صمدزادگان» حال و هواي ديگري به خود گرفته است، نمايشگاهي كه با برپايي آن فرصت خوانش‌هاي متفاوتي از آثار گرانبها و ارزشمند گنجينه موزه هنرهاي معاصر فراهم شده است. برخي از آثاري كه دراين نمايشگاه به نمايش درآمده‌اند پيشتر نيز درقالب نمايشگاه‌هاي گروهي در موزه در معرض ديد مخاطبان قرار گرفته‌اند، اما دراين نمايشگاه نوع ارايه و چيدمان آثار به گونه‌اي است كه بيش از گذشته مخاطب را درگير خود مي‌كنند تا آنها را به تفكر دعوت كنند.

نمايشگاه ميني‌ماليسم (كمينه‌گرايي) و كانسپچوال‌آرت (هنرمفهومي) با ارايه بيش از 120 اثر از 34 هنرمند برپا شده است. آثاري كه در اين رويداد در معرض ديد مخاطبان قرار گرفته‌اند متعلق به دوران آغاز تا اوج اين دو جريان در دهه‌هاي مياني قرن بيستم هستند. البته در اين نمايشگاه آثاري هم از هنرمنداني از مكاتب ديگر كه بر شكل‌گيري هنر كانسپچوال تاثير داشته يا از آن تاثير گرفته‌اند، به چشم مي‌خورد. 
به گفته بهرنگ صمدزادگان، كيوريتور، هدف اين نمايشگاه پيروي از تقسيم‌بندي‌هاي مرسوم نيست بلكه قصد دارد با بازخواني و مرور دو مفهوم جريان‌ساز در ميانه قرن بيستم به تحليلي از محتواي فكري و تاثيرات و ميراث اين دو جريان دست يابد.
هنر ميني‌مال و هنر كانسپچوال از مهم‌ترين جريان‌هاي هنري در قرن بيستم به شمار مي‌روند كه تعاريفي را كه پيش از اين درباره هنرهاي تجسمي داشتيم، تغيير دادند؛ ملاحظات زيبايي‌شناسي و تكنيكي هنر مدرن در توليد نقاشي و مجسمه را كنار گذاشتند و به‌جاي آن به فرآيند توليد اثر با روش‌هاي صنعتي، تقليل دادن فرم و شكل زيباشناسانه اثر و اهميت بخشيدن به فضا و فرآيند پرداختند.
 هنر كانسپچوال در آغاز به‌طور كلي اهميت اثر هنري در قالب شيء را به چالش كشيد و ايده را اصل ارجح در توليد هنر شمرد. اولويت بخشيدن به ايده به جاي زيبايي‌شناسي مدرنيستي هنرمندان كانسپچوال را به سمت استفاده از روش‌ها و موادي سوق داد كه سابقه و دلالت زيبايي‌شناسانه نداشتند. هنر كانسپچوال ريشه در تفكرات دادا و مارسل دوشان دارد. به همان نسبت تاثيرات آن بر هنرمندان نئودادا و پاپ و ساير جريانات هنري بعد از آن قابل ملاحظه است. 
در واقع اين دو جريان مهم هنري از جريان‌هاي هنري اعتراضي به شمار مي‌روند كه تلاش مي‌كنند نوع خلق، ارايه و هر ساختار و انديشه‌اي كه پيشتر نسبت به هنرهاي تجسمي مرسوم بود را مورد چالش قرار بدهند و هنرمندان اين دو جريان تلاش كردند تا با تغيير نگرش‌شان نسبت به اثر هنري و استفاده از متريال و موادي كه پيشتر ماده خلق اثر هنري به شمار نمي‌رفتند تغيير فاحش و عمده‌اي در بازار سرمايه‌گراي هنرهاي تجسمي به وجود بياورند و هنرمندان اين دو مكتب با آثاري كه خلق كردند تلاش كردند تا مفاهيم جديدي را وارد هنرهاي تجسمي بكنند و در اين دو جريان هنري برخلاف گذشته؛ ديگر، اثر هنري فاخر و چشم‌نواز نيست و گاه مخاطب مي‌تواند به راحتي از كنار اثر هنري عبور كند و تلقي‌اش از آن يك اثر مصرفي و بي‌اهميت باشد. 
البته پيش از ظهور اين دو مكتب هنري داداييست‌ها نيز سهم بسزايي در تغييرنگرش نسبت به اثر هنري و خلق آن داشته‌اند.
در نمايشگاه ميني‌ماليسم و هنرمفهومي آثار هنرمنداني ازجمله، سل‌له‌ويت، جوزف كاسوت، جان بالدساري، اد راشا، يان ديبتس، دنيس اُپنهايم، برنار وُنه، شوساكو آراكاورا، مارسل دوشان، گيلبرت و جرج، دانلد جاد، رابرت اسميتسون، ميكله زازا، برند و هيلا بكر، گرفان الك، ژاكلين وينزور، ‌تري اتكينسون و مايكل بالدوين، بورلي پپر، پيتر استرويكن، من ري، ميشل آنجلو پيستولتو، رابرت موريس، مارسل بروتهرس، ميشل استوارت، راجر ولش، دن فلاوين، كيت سونير، اد راينهارد، اگنس مارتين، ديتر روث، كريستو و ژان كلود، فرانك استلا، گوردون ماتاكلارك، دنيل اسپوئري، به نمايش گذاشته شده است.
آثاري كه دراين نمايشگاه در معرض ديد مخاطب قرار گرفته‌اند، در دهه 1970 يعني چيزي حدود 50 سال پيش كه هنوز موزه هنرهاي معاصر تهران راه‌اندازي نشده بود، خريداري شده‌اند و برخي از اين آثار حتي در تمام اين سال‌ها همچنان در پوشه‌ها و جعبه‌هاي مهر شده باقي مانده بودند و توسط بهرنگ صمدزادگان از وراي گرد و غبار فراموشي به امروز فرا خوانده شده‌اند تا در يك نمايشگاه پژوهشي فرصتي براي ديده شدن و بازخواني آنها فراهم شود.
نمايشگاه با يكي از آثار چالش برانگيزمكتب دادا، اثري از «من ري» نقاش، عكاس، فيلم‌ساز آغاز مي‌شود. من‌ري نقش بسيار پررنگي در مكتب دادا داشت. او اين اثر را با عنوان آخرين شيء «مترونوم» در فاصله سال‌هاي 1932 تا 1942 با چوب، كاغذ و فلز خلق كرده است.
 هنرمند با اضافه كردن عكس يك چشم با سنجاق كاغذ به آونگ، آن را به عنوان يك اثر ارايه كرده است. در واقع او با به خدمت گرفتن يك شيء حاضر و آماده و با استفاده از يك عكس يكي از مهم‌ترين آثار قرن بيستم را خلق كرده است؛ او درباره اين اثر مي‌گويد: «در اطراف خود يك مترونوم پيدا كنيد و چشم كسي را كه دوستش داشته‌ايد اما ديگر در كنار شما نيست از عكسي كه از او داريد، جدا كنيد. چشم را به آونگ مترونوم وصل كنيد و ميزان متناسب را با سرعت مورد نظرتان تنظيم كنيد و تا مرز استقامت ادامه دهيد.» اين اثر در گذر زمان سرنوشت عجيب و غريبي داشته است و نسخه اصلي آن در جريان جنگ جهاني دوم نابود شده و بعدها من ري 100 نسخه از اين اثر را خلق كرد.
دومين اثري كه در اين نمايشگاه با آن مواجه مي‌شويم يك اثر كوچك از «مارسل دوشان» با عنوان «اتود براي اثر شيشه بزرگ» است كه در 1915 با قلم و مركب روي كاغذ خلق شده است. بي‌شك مارسل دوشان يكي از مهم‌ترين هنرمندان تاريخ هنر به شمار مي‌رود كه با آثار حاضر آماده است، تحولي شگرف در هنرهاي تجسمي به شمار آورد. بدون اغراق وقتي نام او به ميان مي‌آيد مخاطب به ياد كاسه توالتي مي‌افتد كه او در سال 1917 به عنوان اثر هنري در نمايشگاه انجمن هنرمندان مستقل در نيويورك ارايه داد.
در واقع دوشان با آثاري كه گاه در خلق آنها هيچ سهمي نداشته، بلكه با خارج كردن آنها از بستر معمولي؛ زيست‌شان را تغيير داده، مي‌خواهد مخاطب را با اين مساله مواجه كند الزاما با هنر نبايد با چشم سر مواجه شد بلكه بايد آن را با چشم دل نگاه كرد. اين رويكرد دوشان، نقش كليدي در هنرهاي مفهومي بازي مي‌كند.
بخش از نمايشگاه به آثار «سل له ويت» مجسمه‌ساز و چاپگر امريكايي 2007-1928 اختصاص پيدا كرده است. او يكي از مهم‌ترين نمايندگان ميني‌ماليسم و از نظريه‌پردازان هنر كانسپچوال به شمار مي‌رود. اين هنرمند توانست با زير سوال بردن ايده هنرمند و اثر هنري حاصل از ايده، فرآيند آفرينش هنري را تغيير دهد. در مجموعه آثاري كه از اين هنرمند در اين نمايشگاه به نمايشگاه درآمده با نوع برخورد او با ايده مواجه هستيم. او در اين مجموعه تلاش كرده تا شكل‌هاي مختلفي از يك مكعب را در قالب اثر هنري ارايه بدهد. در واقع صمدزادگان در اين مجموعه آثار، تلاش‌هاي سل ويت در مواجهه با مكعب و فرم‌هايي كه منجر به مكعب مي‌شوند را به نمايش گذاشته. براي اين هنرمند ايده از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده و ايده آثارش درابعاد بزرگ توسط كارگران هنري در مكان‌هاي مختلفي اجرا شده‌اند. با اينكه سل ويت در سال 2007 درگذشته است اما آخرين اثر او در سال 2015 به پايان رسيده است.
 در واقع او از جمله هنرمنداني به شمار مي‌رود كه هنر او يدي نيست و ايده اوست كه از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. بعدها بسياري از هنرمندان بزرگ متاثر از او و مسير تازه‌اي كه ايجاد كرد به واسطه ايده‌هايش اهميت پيدا كردند و به مرور شاهد تولد افرادي هستيم كه به عنوان تكنيسين ايده‌هاي هنرمندان را به مرحله اجرا مي‌رسانند.
سل له ويت سهم بسزايي در ساده كردن فرآيند خلق اثر هنري نقش داشت. آثار او با بديهي‌ترين ابزار طراحي و نقاشي خلق شده‌اند و او به زود‌گذر و ميرا بودن آثار كانسپچوال توجه ويژه‌اي داشت. در آثار او مخاطب ديگر در پي رمزگشايي نيست.
در بخش ديگري از نمايشگاه با ستون‌هاي «رابرت موريس» كه در سال 1973 خلق شده‌اند، روبرو مي‌شويم. رابرت موريس از جمله مجسمه‌سازان ميني‌ماليست امريكايي به شمار مي‌رود كه در آثارش از هر گونه زيبايي‌شناسي پرهيز مي‌كند. مجسمه‌هاي او عموما چند‌بخشي هستند و ستون‌هاي او نيز با اينكه هر يك مستقل هستند اما با هم يك اثر را مي‌سازند. صمدزادگان در چيدمان اين آثار در نمايشگاه تلاش كرده تا آن چيزي كه هنرمند مدنظرش بوده را لحاظ كند. اين دو ستون موريس كه يكي به حالت ايستاده در نمايشگاه جا‌گذاري شده و ديگري به حالت افقي جا نمايي شده است، در نگاه نخست ممكن است مخاطب را با اين چالش روبرو كند كه اين دو اثر جزيي از فضاي نمايشگاهي هستند و حتي اگر خط سياهي كه در اطراف اثر با چسب موجب ايجاد فاصله‌گذاري با مخاطب شده؛ نبود، او را وادارد كه از اين ستون به عنوان نيمكت و نفس گرفتن در نمايشگاه استفاده كند. البته موريس همواره تمايل داشته چنين برخوردي با اثر شود. موريس با خلق اين آثار توانست به يكي از مهم‌ترين اصولي كه ميني‌ماليست‌ها به آن معتقد بودند يعني حذف هر گونه مرز و فاصله ميان اثر هنري و مخاطب دست يابد و هنر پيش از خود را به چالش بكشد.
از ديگر آثاري كه در اين نمايشگاه در معرض ديد قرار گرفته اثري بي‌عنوان به طول حدود چهار متر از ژاكلين وينزور است. ژاكلين وينزور از جمله مجسمه‌سازان امريكايي، كانادايي است كه از ماده هنري تقدس‌زدايي كرده است. او براي خلق مجسمه‌هايش از هر ماده‌اي كه پيشتر مورد توجه مجسمه‌سازان نبوده بهره گرفته است. مثلا دراثري كه درنمايشگاه ميني‌ماليسم و كانسپچوال‌آرت از او به نمايش درآمده، او از كنف براي خلق اثرش بهره گرفته. مخاطب در نگاه نخست در مواجهه با اين اثر گويي نخلي بر خاك افتاده را مي‌بيند اما كمي كه نزديك مي‌شود با يك اثر هنري مواجه مي‌شود كه با تاباندن رشته‌هاي كنف خلق شده است. اين اثر ژاكلين به نوعي با هر رشته كنف مخاطب را به درون فرا مي‌خواند. گويي در تمامي آثار هسته‌اي پنهان و دور مانده از چشم است كه مخاطب براي ارتباط گرفتن با اثر بايد بتواند با اين هسته پنهان ارتباط برقرار كند. 
مجسمه سنگ و نمك اثر رابرت اسميتسون از آثار اين نمايشگاه است. بي‌شك وقتي نام اسميتسون به ميان مي‌آيد ياد اسكله حلزوني او مي‌افتيم، اين اثر در واقع جاده‌اي سنگي است كه از كنار ساحل تپه‌اي حركت و در كرانه بركه بزرگ نمك در خليج يوتا به صورت مارپيچ حلزون شكل مي‌گيرد، اگر از بالا به اين اثر نگاه كنيد شكل اسپيرال را مي‌بينيد. اين هنرمند تمركز خود را بر خلق آثار مكان‌مند و غيرمكان‌مند گذاشته است. در مجسمه سنگ و نمك شاهد هشت قطعه آينه و سنگ نمك هستيم كه هر آينه ضلعي از يك مكعب را ساخته و درون و بيرون آن سنگ‌هاي نمك ريخته شده‌اند. اين اثر كه در شمار آثار غير مكان‌مند اين هنرمند به شمار مي‌رود قابليت اين را دارد در مكان‌هاي مختلف به نمايش درآيد. هر تكه از سنگ‌هاي نمك و آينه جزيي از كل هستند كه مخاطب را به درون اثر فرا مي‌خواند.
برند و بيلا بكر زوج هنري عكاس آلماني حواشي‌اي كه براي آثارشان به وجود آمد موجب شد نگاه جهانيان متوجه موزه هنرهاي معاصر تهران شود. برند و بيلا بكر از جمله عكاساني هستند كه در آثارشان مفهوم اهميت ويژه‌اي دارد. در اين نمايشگاه مجموعه‌اي از عكس‌هاي اين زوج از برج‌هاي خنك‌كننده به نمايش درآمده است. در اين مجموعه عكس شاهد زوال و نابودي اين برج‌ها در گذر زمان هستيم. 
در اين مجموعه عكس اين زوج عكاس تلاش كرده‌اند جنبه زيبايي‌شناسي را از عكس‌هاي‌شان حذف كنند و مخاطب را درگير مفهومي كه در اين عكس‌ها پنهان است، بكنند. ديده شدن دو حشره در گوشه‌اي از قاب يكي از عكس‌هاي اين مجموعه و رسانه‌اي شدنش موجب شد كه يك بار ديگر اهميت آثار هنري و گنجينه موزه هنرهاي معاصر و ضرورت بازنگري در شيوه نگهداري آثار گنجينه موزه هنرهاي معاصر در رسانه‌ها و مجامع هنري مطرح شود.
از آخرين آثاري كه مخاطب در بازديد از نمايشگاه با آن مواجه مي‌شود يك چيدمان از دنيل اسپوئري از هنرمندي سوييسي است. اين هنرمند با گردآوري اشياء و بقاياي مانده وعده‌هاي غذايي خورده شده توسط افراد مختلف و ثابت كردن آنها بر روي يك سطح، آثارش را خلق مي‌كند. آثاري كه به نوعي مصرف‌گرايي را به نمايش مي‌گذارند و از اثر هنري تقدس‌زدايي مي‌كنند. در اثري كه از او در موزه هنرهاي معاصر به نمايش درآمد ميز صبحانه يك فرد به نمايش درآمده كه هنوز ريزه‌هاي شكر و چربي روغن در بشقاب به چشم مي‌خورد. درعكسي كه شايد اين هنرمند به عنوان روميزي در اين اثر از آن استفاده كرده با تصويري از زير‌سيگاري پر سيگار خميده و له شده مواجه مي‌شويم و گويي با اين تصوير ما به جهاني پرتاب مي‌شويم كه انسان افسرده امروز تنهاست و در همين انزواست كه روزها و شب در گوشه‌اي براي خودش غذا مي‌خورد، مي‌نوشد و به خواب مي‌رود.


  با برپايي نمايشگاه «ميني‌ماليسم و كانسپچوال آرت» فرصت خوانش‌هاي متفاوتي از آثار گرانبها و ارزشمند گنجينه موزه هنرهاي معاصر فراهم شده است. 
  برخي از آثاري كه در اين نمايشگاه به نمايش درآمده‌اند پيش‌تر نيز در قالب نمايشگاه‌هاي گروهي در موزه در معرض ديد مخاطبان قرار گرفته‌اند، اما در اين نمايشگاه نوع ارايه و چيدمان آثار به گونه‌اي است كه بيش از گذشته مخاطب را درگير خود مي‌كنند تا آنها را به تفكر دعوت كنند.
  در نمايشگاه ميني‌ماليسم و هنرمفهومي، آثار هنرمنداني ازجمله سل‌له‌ويت، جوزف كاسوت، جان بالدساري، اد راشا، يان ديبتس، دنيس اُپنهايم، برنار وُنه، شوساكو آراكاورا، مارسل دوشان، گيلبرت و جرج، دانلد جاد، رابرت اسميتسون، ميكله زازا، برند و هيلا بكر، گرفان الك، ژاكلين وينزور    و... به نمايش گذاشته شده است.
  آثاري كه در اين نمايشگاه در معرض ديد مخاطب قرار گرفته‌اند، در دهه 1970 يعني چيزي حدود 50 سال پيش كه هنوز موزه هنرهاي معاصر تهران راه‌اندازي نشده بود، خريداري شده‌اند و برخي از اين آثار حتي در تمام اين سال‌ها همچنان در پوشه‌ها و جعبه‌هاي مهر شده باقي مانده بودند و توسط بهرنگ صمدزادگان از وراي گرد و غبار فراموشي به امروز فرا خوانده شده‌اند تا در يك نمايشگاه پژوهشي فرصتي براي ديده شدن و بازخواني آنها فراهم شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون